نیشابور
نوشته است:گفتگوی ژان لوک گدار و الیاس صنبر که دوست دیرینهاند، بعد از فیلم موسیقی ما:
ژان لوک گدار: تفاوت میان فیکسیون و مستند کلیشه ایست که خیلی دوام داشته است. در فیلم موسیقی ما، من میان دو جمله : اسراییلیها به مستند راه پبدا کرده اند» و اسراییلیها به فیکسیون راه پیدا کردهاند» تردید داشتم. به نظرم رسید که بعد از تاریخ صهیونیسم جمله دوم درستتر است. آنها بالاخره بر خاک فیکسیون خود نشستند. و این مربوط به جملهایست که الیاس به من گفت و من در فیلم گنجاندم: وقتی یک اسراییلی شب خواب میبیند، خواب اسراییل را نمیبیند، خواب فلسطین را میبیند. در حالیکه وقتی یک فلسطینی شب خواب میبیند، خواب فلسطین را میبیند و نه خواب اسراییل را.
الیاس صنبر: این جمله در واقع قسمتی از صحبتی بود که با دوستی اسراییلی داشتم، بدون پلیمیک. به او گفتم: زورآزمایی شاید آنچه او فکر می کند نباشد. چرا که چیزی هست که کاملا از دست اسراییلی در میرود. به او گفتم وقتی شما میخوابید، ما کلههای شما را اشغال میکنیم و شما در روز زمین را. این شوخی نبود. فکر میکنم که جوهر ترس و وحشت اسراییلیهاست. هر چه بیشتر زرداخانه اتمی و تانک و توپ و هواپیما داشته باشند بیشتر در وضعیت ضعف هستند. برای توضیح بیشتر این وضعیت باید توضیحی پیرامون آنچه محمود درویش در باره شکستخورده در فیلم میگوید بدهم. این ستایش از شکست نیست. ستایش از باخت است و این دو یه هیچ عنوان یکی نیست. بیست سال است که موضوع شعرهای اوست. او این ایده را پروریده که در نهایت، در جنگ تروآ، قابل توجهتر ، نه آشیل و نه هکتور و نه اولیساند. اهالی تروآ هستند. ما به نوعی اعراب تروآ هستیم. این به معنی ارزش دادن به شکست نیست. گفتن این است که در باخت بیاندازه انسانیت هست تا در انبار کردن پیروزی. شاید این سرنوشتیست که برای زندگی به ما داده شده است. اما ما قربانی بودن را دوست نداریم و حاضریم مقام قربانی را به عهده هر کس که میخواهد واگذاریم.
درباره این سایت